نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشجوی دکتری مطالعات خاورمیانه
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
After the first Arab-Israeli war in 1948, in 2014, war broke out again between Israel and Palestinian groups. 2018 is considered to be the last Arab-Israeli war; However, it has had a number of implications, including a violation of Israel's complete deterrence. This war, which has been unequally waged between the two sides, is one of the asymmetric wars. The main question related to the subject of this study is whether Israel was able to achieve complete deterrence against asymmetric attacks by Palestinian groups in the 2014 war, despite the relative achievement of its goals? In answer to this question, the hypothesis is that Israel in the 2014 war, despite its relative achievement of its goals, was not very successful in creating a complete deterrent to attacks by Palestinian groups. Due to the nature of war, we chose the theory of asymmetric warfare as the theoretical framework of the article. The study will be conducted in the Israel-Gaza area and for a period of 51 days (July 8-August 26, 2014). Also, the first part of the article is descriptive-explanatory and the second part is analytical and the sources are collected based on the library-internet method.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
از 15 می 1948 که دولت یهودی اسرائیل، موجودیت خود را اعلان کرد؛ اساس راهبرد خود را بر حفظ برتری اسرائیل در مقابل تهدیدات متفاوت منطقهای گذاشته است. مهمترین بخش این راهبرد بالاخص پس از جنگ اول 1948 مبتنی بر اتکا به بازدارندگی کامل بودهاست. در واقع اسرائیلیها امیدوار بودند با افزایش قدرت نظامی و ایجاد ترس در میان اعراب و کشورهای همسایه مانع از هرگونه تهدید علیه امنیتملی اسرائیل شوند. این کشور با افزایش مکرر قدرت تهاجمی-تدافعی خود و متعاقبا تکمیل بازدارندگی کامل خود، امنیتش را براساس سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی دنبال نماید. ارتش اسرائیل به عنوان مهمترین عامل اجرای بازدارندگی کامل این کشور، بازدارندگی را مطابق با شرایط و نوع تهدید هریک از دشمنان، کلی و تجمعی و برحسب زمان و متمرکز و خاص ارزیابی میکند. از این جهت جلوگیری از موشکپرانی گروههای جهادی فلسطینی، جنگ 2014 با عنوان تیغهحفاظتی آغاز میکند. این جنگ که به عنوان نهمین جنگ اعراب- اسرائیل (بعد از جنگ های 1948، 1958، 1967، 1973، 1982، 2006، 2008-2009 و 2012) شناخته میشود؛ جنگی نامتقارن به حساب میآید؛ به طوریکه بر خلاف نوع کلاسیکش (منظور جنگ های قبل از سال 2006) در ابعاد، سطوح و اشکال متفاوت است. مهمترین نمود تفاوت آن تقابل بازیگران غیردولتی (همچون گردانهای عزالدین قسام، سرایا القدس و...) با بازیگر دولتی اسرائیل (دارای ارتش مجهز و پیشرفته) است.
گرچه در جنگ های قبلی غزه (2008-2009 و 2012) توانستند در برابر حملات اسرائیل ایستادگی کنند؛ با این حال در این جنگ علاوه بر حفظ موجودیت خود توانستند خسارات متعددی را بر اسرائیل وارد نمایند. در این بین، گردانهای عزالدینقسام به عنوان شاخه نظامیحماس با بهرهگیری از راهبردهای مختص جنگ نامتقارن توانستهاند تا حدود زیادی بازدارندگی ارتش اسرائیل را با چالشهای عمده مواجه کنند.
سوال اصلی مرتبط با موضوع این پژوهش آن است آیا اسرائیل در جنگ 2014، علی رغم دستیابی نسبی به اهدافش، به بازدارندگی کامل در برابر حملات نامتقارن گروههای فلسطینی توانسته دستیابد؟ در پاسخ به این سوال فرضیه ای مورد نظر این است که اسرائیل در جنگ 2014 علی رغم دستیابی نسبی خود به اهدافش، در ایجاد بازدارندگی کامل در برابر حملات گروههای فلسطینی چندان موفق نبوده است. با توجه به ماهیت جنگ، نظریه جنگ نامتقارن را به عنوان چهارچوب نظری مقاله انتخاب کردیم. این پژوهش در محدوده مکانی اسرائیل و غزه و محدوده زمانی 51 روز (8ژوئیه-26 آگوست 2014) مورد تفحص قرار خواهد گرفت. همچنین بخش اول مقاله به صورت توصیفی- تبیینی و در بخش دوم به صورت تحلیلی نگاشته شده و منابع مورد نظر نیز براساس روش کتابخانهای- اینترنتی گردآوری شده است.
مبانی نظری
معرفی قسام
گردانهای شهید عزالدین قسام به عنوان شاخه نظامی گروه حماس، در سال 1986 تحت عناوین مختلف فعالیتهای خود را آغاز کرد. تا سال 1992 فعالیت های پراکنده خود را ادامه داد تا اینکه در اول ژانویه 1992 با صدور اولین بیانیه رسمی، موجودیت خود را اعلان کرد. (إعلام العسکری لکتائب الشهید عز الدین القسام، 5ژوئن2018) از مهمترین اعضای موسس این شاخه می توان از صلاح شهاده، عماد عقل، محمود البلوح و مهندس یحیی عیاش نام برد. (بوابة الحرکات الاسلامیة، 31ژانویه2015)
این گروه هدف خود را آزادی تمامی سرزمین فلسطین از زمان اشغال آن توسط اسرائیل در 1948 و دستیابی مردم فلسطین به حق تعیین سرنوشت خود میداند. و در راستای دستیابی به آن، تمامی تلاش خود را به منظور بسیج مردم فلسطین، بسیج منابع، نیروها و تواناییشان خواهد کرد. (إعلام العسکری لکتائب الشهید عز الدین القسام، 5ژوئن2018)
گردان های عزالدین قسام همچنین بر این باور است که آزادی فلسطین به عنوان هدف، مقاومت به عنوان ابزار گروه و قدس به عنوان پایتخت فلسطین میباشد. این گروه آوارگان را جزو ملت فلسطین به شمار میآورد و بازگشت آنها را به سرزمین فلسطین واجب میداند. آزادی اسرای فلسطینی دربند اسرائیل را اولویت خود قرار داده و در راستای تحقق آن قائل به استفاده از ابزار خشونت و زور است. (المرکز الفلسطینی للإعلام، 15دسامبر2009)
به طور کلی مهمترین رویکردهای نظامی سیاسی این گروه مشتمل بر چنین مواردی است:
الف) تأکید بر بعد اسلامی مبارزه با اسرائیل :این گردانها همواره بر بعد اسلامی قیام ملت فلسطین تأکید داشته و اصول اسلامی را به عنوان اصولی عملی در مبانی فکری و عقیدتی خود برگزیدهاند .
ب)عدم به رسمیت شناختن اسرائیل :این گردانها ماهیت اسرائیل را اشغالگر میدانند لذا به هیچ وجه حاضر نیستند آن را به رسمیت بشناسند.
ج) ادامه مبارزه تا آزادسازی همه مناطق در فلسطین :این گردانها معتقدند؛ کل سرزمین فلسطین از آن ملت فلسطین است لذا تقسیم آن به اراضی 48 و 67 ، به معنای پذیرش این مطلب که حق ملت فلسطین در حد اراضی 67 باشد، نیست .
د)عدم موافقت با توافقنامه ها و مصوبات بین المللی :این گردانها مانند جنبش حماس با اصل صلح مخالفتی ندارند ، اما خواهان صلحی عادلانهاند لذا، کلیه توافقنامههای امضاء شده که صرفا به نفع اسرائیل بودهاند را رد میکنند .
د-تجهیز کردن نیروهای نظامی به سلاحهای پیشرفته تر :گردانهای عزالدین قسام به کمک مهندسان و کارشناسان خود سعی دارند ، موشکها و سلاحهای خود را پیشرفتهتر کنند ، لذا گاهی سعی میکنند سلاحهای ارتش اسرائیل را به غنیمت گرفته و به نبرد ادامه دهند .(گردانهای عزالدین قسام، 22ژوئن2017)
گردانهای عزالدینقسام به مثابه سایر گروههای نظامی دارای تیپها، گردانها، گروهانها و دستهجات است همچنین دارای یگانهای مخصوص به خود است که مشتمل یگانهای تکاور، ضدزرهی، مهندسی، پدافند هوایی، توپخانه، تک تیرانداز، استشهادی، پشتیبانی، کمین گذار، دریایی و سایه است. (إعلام العسکری لکتائب الشهید عز الدین القسام، 27دسامبر2014)
جنگ 2014
به دنبال آدمربایی و قتل سه نوجوان در کرانه باختری، اسرائیل جنبش حماس را مسئول کشتن این سه نوجوان دانست ولی حماس این ادعای اسرائیل را رد کرد.(النشرة، ژوئیه2014) با کشتهشدن این سه نوجوان، تعدادی از یهودیان افراطی به طرز فجیعی محمد ابوخضیر را به قتل رساندند.(Times Of Israel, 2014 June5) قتل ابوخضیر باعث شد تا جنبشحماس شهرهای اسرائیلی را موشکباران کند؛ گرچه قبل از آن درپی محاصره طولانی غزه و دستگیری تعدادی از اعضای حماس توسط ارتش اسرائیل بهطور پراکنده بارها اقدام به موشکپراکنی کردهبود. این اقدامات موجب شد تا ارتش اسرائیل در 8 ژوئیه 2014 عملیاتی را با نام تیغه حفاظتی* را آغاز کند. (Jewishpress, 8 July2014) نتیجتا به عنوان نهمین جنگ اعراب و اسرائیل تا 26 ژوئیه 2012 بین اسرائیل و گروههای اسلامی حماس و جهاد اسلامی فلسطین درگرفت. این جنگ سرانجام با برقراری آتشبس بین حماس و اسرائیل و عقبنشینی ارتش اسرائیل از نوارغزه براساس طرح مصر به پایان رسید. از این جنگ با عنوان جنگ 51 روزه یا حمله 2014 اسرائیل به غزه یاد میشود. حماس و جهاد اسلامی از آن با عنوان عملیات بنیاداستوار و اسرائیلیها از آن با عنوان عملیات تیغهحفاظتی یاد میکنند.
این جنگ در سه مرحله انجام شده که در ادامه توضیح خواهیم داد
1- حمله هوایی اسرائیل: به عنوان اولین مرحله، از 8 الی 16ژوئیه ارتش اسرائیل نقاط متعددی از غزه را با حملات توپخانه ای و هوایی بمباران و در پاسخ به حملات، قسام به راکتپراکنی خود در طول جنگ ادامه داد. در پایان این مرحله، ارتش اسرائیل آتش بسی موقت را اجرا کرد. (Kohen & Others, 2017, 91-96)
2-حمله زمینی: این مرحله در 17 ژوئیه به دنبال پایان آتش بس بین طرفین، آغاز شد و ارتش اسرائیل با هدف تخریب تونل های زیرزمینی در نزدیک مرز اسرائیل حمله سنگین نظامی خود را آغاز کرد. در بیست ژوئیه ارتش اسرائیل به منطقه شجاعیه وارد شد و در نتیجه نبردی سنگین، کشتار شجاعیه (بزرگترین کشتار از زمان جنگ 1967) رخ داد. به دنبال انتقادات و محکومیت های بین المللی آتش بسی به مدت 20 ساعت جهت کمک رسانی برقرار شد. در 23 ژوئیه بیمارستان الوفا توسط نیروی دفاعی اسرائیل مورد حمله قرار گرفت و متعاقب آن حماس یک فروند اف 16 ارتش اسرائیل را هدف قرار داد. این اقدام حماس موجب شد تا ارتش اسرائیل به شهر زیتون و بیتحانون حمله کند. در 31 ژوئیه با حمایت تسلیحاتی آمریکا از ارتش این کشور و افزایش نیروهای نظامی خود حملات سنگینی در رفح تا سوم آگوست ادامه دادند. (Kohen & Others, 2017, 98-113)
3- عقب نشینی سربازان اسرائیلی و آتش بس دائمی: در 3 اگوست ارتش اسرائیل بعد از تخریب 32 تونل زیرزمینی ساختهشده به وسیله حماس، نیروی زمینی خود را بیرون کشید. گرچه بارها نقض آتش بس موقت از سوی هردو طرفین مشاهده و هربار آمریکا و مصر طرفین را به صلح دعوت میکردند؛ سرانجام هردو طرف طرح مصر در خصوص آتش بس دائم را در 26 آگوست ساعت 19 پذیرفتند. (Data Desk, 2014)
بازیابی بازدارندگیاسرائیل به منظور حفاظت از شهروندان اسرائیلی، هدف قرار دادن شاخههای نظامی حماس و جهاداسلامی و ایجاد مانع در برابر افزایش عملیاتهای این دو گروه، تضعیف حماس به لحاظ سیاسی و اقتصادی، خنثیکردن سامانه موشکی داخلغزه، کنترل منطقه بهعلت همسایگی با سوریه بحرانزده و جلوگیری از گسترش قدرت ایران از اهدافی است که اسرائیل در جنگ غزه دنبال میکرد. (Amos, 2014: 1-5)
مفهوم بازدارندگی کامل
وضعیتی که با بهرهگیری از انگاره های عقلانی و تطبیق با شرایط گذشته، تهدیدات بی اهمیت و ناکارآمد شده و متکی بر انتقام گسترده[1] و پاسخ انعطاف ناپذیر[2] است. به عبارتی ساده تر، نظریه بازدارندگیکامل، همه گیر و عام است. همچنین برای توصیف نزاع بر سر منافع درمیان ترکیبی از دول کوچک و بزرگ با تواناییهای هسته ای یا غیرهستهای به کار برده میشود. این نظریه در حقیقت، مجموعهای از مدلهای مرتبط باهم میباشد که در جهت شناسایی روابط مداوم بین بازیگران غیردولتی، بین بازیگران سازمانیافته یا حتی بین افراد به کار برده میشود. (Zagare & Kilgour, 2000: 143-163) بازدارندگی کامل متفاوت از نظریه بازدارندگی کلاسیک است و این تفاوت ناشی از تاکید نظریه بازدارندگی کامل بر اطلاعات و اعتباری است که متکی بر بحران چانه زنی[3] و علامت دهی باارزش[4] است. (Sorenson, 2014: 6)
نبر د بین حماس اسرائیلی در 2014، نبردی نابرابر و نامتجانس به شمار میآید و در گونهشناسی جنگها؛ از نوع نامتقارن محسوب میگردد؛ زیرا، بین طرفین ناهمطرازی در همه ابعاد دیده میشد. اگر بخواهیم به ماهیت نامتقارن نبردی میان حماس و اسرائیل در جنگ 2014 دست یابیم بایستی مفهوم و ابعاد جنگ نامتقارن که بین طرفین برقرار بوده را مورد بررسی قرار دهیم.
تعاریف و تاریخچه
در بیشتر منازعاتی که بین دو یا چند طرف رخ می دهد؛ تفاوتهایی وجود دارد.این تفاوتهای موجود بین طرف های درگیر به اندازهای است که یکی از آنها بر دیگری در حوزههای گوناگون برتری کامل دارد. در واقع نوعی رابطه بالادستی و پاییندستی بر طرفین نبرد حاکم است. بر همین اساس عدمتقارن به معنای آگاهی رقیب ضعیفتر از قدرت کاملاً برتر و مسلط رقیب قویتر به دنبال راههای غیر از راههای معمول بوده تا دشمن خود را شکست دهد و یا حداقل از پیروزی سهلالوصولش جلوگیری کند. در واقع عدم تقارن در جنگ مشتمل بر عدم تقارن در قدرت، ابزارها، سازماندهی، ارزشها و زمان است. (Lachernmann & Wolfrun, 2017, 97)
برای اولین بار در تاریخ این نوع جنگ میان داوود پیامبر و جالوت رخ داده است و این ناهمترازی در نبرد را که سرانجام ضعیف در مقابل قوی پیروز می شود در تورات اینچنین بیان شدهاست.: « او دستش را در کیسه میکند، سنگی را برداشته و با فلاخن پرتاب می نماید. سنگ به پیشانی جالوت اصابت میکند و در آن فرو میرود و او با صورت نقش بر زمین میشود.» (کورمونت و نیبیکار، 1385: 19)
اندیشه راهبرد جنگ نامتقارن برای اولین بار از سوی سن تزو مطرح شد. وی در واقع بر این باور بود که جنگ اساسا بر فریب استوار است و چنین راهبردی را پیشنهاد میکند: « وقتی با دشمن روبرو شدی او را به دام بیانداز، گیج کن و ناگهان به او حمله کن، وقتی دشمن خود را جمع و جور کرد و آماده مواجهه شد و زمانیکه او قوی است از او بپرهیز.» (افتخاری و کامکار،1387: 172) و در دوران معاصر نیز استراتژیست هایی همچون لیدل هارت و ادوارد لات واک بر چنین راهبردی بر اساس غافلگیری دشمن تاکید دارند. این دو شخص نیز بر عقلانیت اجتناب از قدرت دشمن و واکاوی نقاط ضعفش در دنباله روی از راهبرد مورد نظرشان،تکیه دارند.(Metz, 2000: 22)
ستاد مشترک ارتش آمریکا جنگ نامتقارن را اینگونه تعریف کردهاست: به کارگیری رویکردهای غیرقابل پیش بینی یا غیرمتعارف برای خنثیسازی یا تضعیف قوای دشمن و در عین حال، بهرهبردای از نقاط آسیبپذیر او، از طریق فناوری های غیرقابل انتظار یا روش های مبتکرانه (مکنزی، 1382: 5)
گرچه برای اولین بار مفهوم جنگ نامتقارن در گزارش بررسی دفاعی چهارساله در سال 1997 مورد استفاده قرار گرفت (Metz & Others, 2001: 3) با این حال تعاریف بسیاری از جنگ نامتقارن شده است که در ادامه به دو تعریف مرتبط با پژوهش اشاره خواهیم کرد:
آجی لی لی[5] جنگ نامتقارن را شکلی از جنگ که یک بازیگر غیردولتی از ابزارها و تاکتیکهای غیرمتعارف علیه آسیب پذیری دولت جهت دستیابی به تاثیرات نامتجانس با هدف کاهش اراده دولت برای دستیابی به اهداف راهبردیش؛ استفاده میکند. (LeLe, 2015: 103)
مکنزی در کتاب خود تعریف جامعی آورده که بدین شرح است: بازیگران نامتقارن با هدف تضعیف عزم و اراده آمریکا و به منظور دستیابی به اهداف استراتژیک مورد نظر، نیروی تاکتیکی یا عملیاتی ضعیفتر خود را بر ضد نقاط آسیبپذیر آمریکا]قدرت دولتی[ به کار گرفته و تاثیر نامتناسب را بر جای گذاشتهاست. (مکنزی، 1382: 5)
با توجه به تعاریف فوق می توان عناصر اصلی را مشتمل بر چنین مواردی دانست: 1- بهره گیری از نقاط ضعف و آسیب پذیر دشمن 2-استفاده از فناوری های پیشرفته و غیرقابل انتظار 3-استفاده از روش های مبتکرانه 4- تضمین اراده دشمن 4- تاکیر بر تاثیر نامتناسب (مکنزی، همان)
ابعاد
با توجه به اینکه عدم تقارن دارای ابعاد گوناگون است؛ از این رو در این قسمت به ابعاد متفاوتی که این نوع از جنگ به همراه خود دارد شرح خواهیم داد:
1- عدم تقارن منفی یا مثبت
عدم تقارن منفی نوعی تمایز است که یک طرف در استفاده از آسیبپذیریها و نقاط ضعف حریف برای حفظ و کسب برتری بر او، از آن بهره میگیرد. اما عدم تقارن مثبت متضمن استفاده بهینه از نابرابری ها و ناهمانندیها برای کسب تفوق بر حریف است.
2-عدم تقارن کوتاه مدت یا بلندمدت
بر اساس این تقسیم بندی عدم تقارن برای مدت طولانی ادامه یابد یا مدت کوتاهی دوام بیاورد. اما به طور کلی عدم تقارن راهبردی معمولا کوتاهمدت است و به ندرت عدم تقارن راهبردی بلندمدت به خود میگیرد.
3- عدم تقارن عمدی یا سهوی
همچنین عدم تقارن میتواند تصادفی و بدون برنامه ریزی راهبردی باشد. یا برعکس، طراحی شده و مبتنی بر تفکر راهبردی صورت گیرد. زمانیکه یکی از طرفین جنگ با تهدیدات نامتقارن روبرو میشود؛ فهم اینکه عدم تقارن عمدی یا سهوی است زمانی اهمیت مییابد که یک متخاصم با بکارگیری عدمتقارن عمدی قابل کنترل می شود و نتیجتا یک راهبرد منعطف جهت مقابله با آن اتخاذ میشود.
4-عدم تقارن کم خطر یا پرخطر
عدم تقارنهای مختلف دارای هزینهها و خطرات متفاوتی هستند. مثلا عملیات تروریستی اگرچه کم هزینه است، ولی امکان دارد در اثر واکنش شدید حریف، در بردارنده هزینه و خطرات بسیار بالایی باشد. بر خلاف این، حفظ برتری های فرماندهی، مدیریت و آموزش، با وجود اینکه هزینه بالایی دارد، اما از خطر کمتری برخوردار است.
5-عدم تقارن مجزا یا یکپارچه (ترکیبی)
در این نوع تقسیم بندی متخاصمین از جان گذشته در یک نبرد، یا منحصرا بر اسلوبهای نامتقارن اتکا میکنند و یا قادر به یکپارچهسازی و ترکیب اسلوبهای متقارن و نامتقارن هستند. نتیجتا رهیافتهای ترکیبی، قدرتمندتر از راهبردهایی هستند که به تنهایی بر یک شیوه متقارن یا نامتقارن متکی هستند.
6-عدم تقارن مادی یا روانی
عدم تقارن میتواند مادی یا روانی یا ترکیبی از هر دو باشد. مزیت عدم تقارن مادی این است که مزایای روانی را فراهم میآورد. با این حال در طول تاریخ دولت ها و ارتش هایی با مهارت مثال زدنی عدم تقارن روانی را بکار برده اند و غالبا چهره ای خشونتآمیز از خود نشان دادهاند. بایستی متذکر شد که عدم تقارن روانی نسبت به نوع مادی خود کم اهمیتتر است اما به سختی حفظ میشود. (Metz & Others,2001, 6-8)
سطوح عدم تقارن
اگر بخواهیم به نگرشی جامعتر در مورد عدم تقارن دست یابیم؛ بایستی گفت که عدم تقارن دارای سطوح متفاوتی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت:
1-عملیاتی
در این سطح، عدم تقارن به معنای بهرهگیری از ابزارها و شیوههای مختلف عملیاتی جهت مقابله با خنثی نمودن تفوق است؛ مانند جنگهای چریکی و نامنظم در مقابله با ارتشهای نیرومند کلاسیک.
2-سیاسی- راهبردی
در سطح عدم تقارن سیاسی – راهبردی، به کارگیری ابزار و وسایل غیر نظامی، برای کسب تفوق نظامی و استراتژیک است. بر این اساس، یک طرف ممکن است با مظلومنمایی یا نشان دادن مظلومیت و قربانی بودن خود و وحشیگری دشمن، به برتری اخلاقی و عاطفی دست یابد.
3-نظامی-راهبردی
عدم تقارن در سطح نظامی- راهبردی، نوعی راهبرد نظامی است که بیشتر بر بکارگیری شیوههای نامتقارن مبتنی است تا روشهای متقارن و متداول. (دهقانی فیروزآبادی، 1386، 61 و 62)
در ادامه مقاله به بررسی جنگ 2014 اسرائیل- غزه براساس عملکرد گردانهای عزالدینقسام در برابر اسرائیل خواهیم پرداخت.
ماهیت نامتقارن جنگ غزه 2014
بر اساس ترتیبات نظری فوق، جنگ غزه در 2014 که بین گروههای جهادی فلسطینی و ارتش اسرائیل رخ داده است، به عنوان یک جنگ نامتقارن به شمار میرود. کلیه ابعاد و سطوح عدم تقارن در این جنگ دیده میشود؛ زیرا کمترین تقارن بین گروههای جهادی فلسطینی و ارتش اسرائیل به لحاظ توان، ابزارها، راهبردها، تاکتیک ها، اهداف، عناصر قدرت، سازمان دهی و فرماندهی گروههای جهادی فلسطین و ارتش اسرائیل وجود داشته است. نتیجتا علاوه بر نابرابری موجود بین طرفین، عدم تقارن بین آنها دیده میشود. در اینجا با توجه به نقش بارز قسام به عنوان شاخه نظامی حماس در نبرد با ارتش اسرائیل، ابعاد و سطوح عدم تقارن را بین قسام و ارتش اسرائیل در طول 50 روز جنگ مورد بررسی و مداقه قرار خواهیم داد.
تجزیه و تحلیل
الف) ابعاد عدم تقارن
در مورد بعد مثبت یا منفی عدم تقارن در طول 50 روز جنگ بین ارتش اسرائیل و قسام، بایستی گفت از یک سو، اسرائیل نهایت استفاده را از نابرابری ها و ناهمانندیهای خود نسبت به قسام در زمینههای مختلف از قبیل راهبردی، نظامی، تکنولوژیک کرده تا به پیروزی و برتری سریع و سهل دست یابد. از سوی دیگر، قسام سعی کرده با شناسایی آسیب پذیریها و نقاط ضعف اسرائیل به اهداف ومنافع آن ضربه وارد سازند و امنیت ملی آن را به خطر اندازند. نمود چنین بعد از جنگ نامتقارن را می توان در استفاده اسرائیل از پیشرفته ترین تسلیحات دریایی، زمینی همچون تانک های مرکاوا و هوایی همچون هلیکوپترهای آپاچی و جنگنده اف16 و استفاده بمب های هوشمند امدیبی، فسفری سفید، آتش زا، آبام، میخی و دایم مشاهده کرد. در مقابل قسام با هدف قرار دادن عمق خاک جنوب اسرائیل با موشک های بومی همچون اس55، جی80 ، آر160 و ام 75 (إعلام العسکری لکتائب الشهید عز الدین القسام، 10ژوئیه 2015) و اتخاذ شیوههای جنگ نامنظم و چریکی همچون کمین نیروهای قسام برای نیروهای کوماندویی دریایی شابیت (دنیاالوطن، 13ژوئیه2014)، از نقاط ضعف ارتش اسرائیل بهره برد.
مدت زمان عدم تقارن بین دو طرف نیز به علت تمایز و تفاوت ماهوی القسام به عنوان یک بازیگر غیردولتی و اسرائیل، نوع کلاسیک جنگها، طولانی است. بهگونهای که این عدم تقارن در آینده نیز بر طرف نشده و ادامه خواهد یافت. عملیات برنامهریزی شده قسام به عنوان شاخه نظامی حماس و عملکرد هدفمند آن از دهه 1990 و بعدها در جنگهای دهه2000 بیانگر عدم تقارن ارادی و طراحی شده بین طرفین جنگ است. به عبارت دیگر، راهبرد قسام در جنگ 2014 بر اساس آسیبپذیریها و نقاط ضعف اسرائیل طراحی و اجرا گردید. اسرائیل نیز بر پایه یک استراتژی نظامی به منظور تامین اهداف و آماج از پیش معین و مشخص،تهاجم گسترده خود به غزه را آغاز نمود. (Ho & Yaakove, 2014)
تخریب گسترده زیر ساختهای اقتصادی واجتماعی غزه (UNRWA,18 December2014)، کشتار شهروندان غیر نظامی و آواره شده 35هزار نفر از ساکنان نوار غزه (NRC, 6July2017) حکایت از هزینه سنگین جنگ برای غزه داشته است. از طرف دیگر، اسرائیل نیز خسارات مادی و هزینه های غیر مادی غیر قابل پیشبینی را متحمل شد. بمباران مناطق جنوبی و مرکزی اسرائیل توسط قسام و سایر گروههای جهادی موجب تلفات جانی و خسارات مالی زیادی گردید. اما بیشترین هزینه اسرائیل به صورت معنوی در قالب از دست رفتن اعتبار و روحیه ارتش تبلور یافت، لذا، جنگ لبنان از نظر میزان هزینه و خطر نیز یک نبرد نامتقارن به شمار میرود. (Yonnah, 28 February2018)
شیوه اقدام، تسلیحات، ابزارها و تاکتیک های جنگی قسام در طول جنگ مبین نوعی عدم تقارن انحصاری و ابتکاری است. چون قسام در جنگ علاوه بر استفاده از روشها و ابزارهای سنتی و متداول نظامی، از شیوهها، تاکتیکها و وسایل ابتکاری و حتی منحصر به فردی همچون هک کردن حسابهای اینترنتی مقامات اسرائیلی (إعلام العسکری لکتائب الشهید عز الدین القسام، 11ژوئیه 2014)، راه اندازی سایت خود به زبان عبری و ساخت هواپیمای بدون سرنشین با عنوان ابابیل(إعلام العسکری لکتائب الشهید عز الدین القسام، 14ژوئیه 2014) سود میبردند. روش ها و ابزارهایی که برای ارتش اسرائیل ناشناخته و غافلگیر کننده بود.
عدم تقارن روانی نیز یکی دیگر از ویژگی ها و ابعاد رویارویی نظامی اسرائیل و قسام می باشد. ارتش و به ویژه نیروی هوایی اسرائیل تلاش کرد با بمباران و تخریب مناطق مسکونی و زیر بنای اقتصادی – اجتماعی غزه و حماس ، با ایجاد جو رعب و وحشت مقاومت و روحیه آنها را خدشهدار کند. کشتار کودکان و شهروندان عادی مانند کشتار شجاعیه )به عنوان بزرگترین کشتار پس از جنگ سال1967) (النهار، 20ژوئیه2014) به منظور نشان دادن مجازات سخت ارتش اسرائیل و هراساندن مردم صورت گرفت تا آنها را وادار به دست کشیدن از قسام کنند.
در مقابل نیروهای قسام با شلیک روزانه 70 الی 80 موشک (اس55، جی80 ، آر160 و ام75 ) به شهرهای مهم اسرائیلی همچون حیفا، تل آویو و قدس (الأهرام، 27ژوئیه2014) ضمن به نمایش گذاردن قدرت و توان موشکی خود، خوف و ترس زیادی میان شهروندان اسرائیلی به وجود آوردند و ناچارا برای حفظ جان خود مجبور به حبس در پناهگاههای خود شدند. (Haaretz, 8July 2014) علاوه بر آن بروز ایجاد علائم روانی همچون افسردگی، اضطراب، فوبیا و بدگمانی، موجبات به مخاطره افتادن سلامت روانی ساکنان اسرائیلی فراهم کرده؛ (Tobin, 4 August 2014) در نتیجه، در جنگ نامتقارن روانی، قسام موفقیت بیشتری بدست آورده است.
ب) سطوح و اشکال عدم تقارن
در جنگ 2014 بین قسام و اسرائیل هر سه سطح عدم تقارن در اشکال مختلفی مشهود است. در سطح نظامی – راهبردی عدم تقارن به صورت تدوین و اجرای راهبرد نظامی متمایز و به کارگیری متفاوت مفاهیم، نظریهها ودکترینهای جنگی مشهود است.
اسرائیل به عنوان یک بازیگر دولتی، استراتژی خود را بر اساس قدرت یک ارتش حرفهای منظم ومجهز به تسلیحات وفناوری نظامی پیشرفته و فوقمدرن تدوین و اجرا کرد. مفاهیم و رهنامههای راهبردی رایج و متداول که ارتشهای کلاسیک سنتاً برای دستیابی به اهداف خود در جنگ های متعارف به کار میگیرند. اسرائیل نیز در پنج جنگ پیشین خود با اعراب آنها را اتخاذ واعمال نموده بود. راهبرد«تخریب قطعی» یا «انهدام همه جانبه» که از سوی اسرائیل به کار بسته شد بر پایه اصول بنیادین سنتی چون بازدارندگی، حملات برقآسا، برتری تکنولوژیک تسلیحاتی و جنگ کوتاهمدت استوار است.
در هشتم ژوئیه 2014 نیز اسرائیل راهبرد تخریبقطعی یا انهدام همه جانبه به منظور نابودی کامل حماس (شامل شاخه نظامیش القسام) از طریق تخریب پایگاه نظامی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن و زیر ساختارهای اقتصادی – اجتماعی لبنان وایجاد رعب و وحشت در دو مرحله پی گیری شد.
در مرحله نخست با پیروی از حملات آمریکا درکوزوو و عراق، حملات گسترده هوایی خود را با عنوان تیغهحفاظتی علیه مواضع عزالدین قسام با هدف متوقف کردن راکتپراکنیهای قسام و بازیابی بازدارندگی اسرائیل آغاز شد. هدف غیرمستقیم اسرائیل نیز محروم کردن قسام از حمایت مردمی بود (Partners for Progressive Israel, 8July 2014) و در همین راستا اسرائیل تلاش خود را بر خنثیسازی پایگاههای اجتماعی- سیاسی قسام کرد. مرحله دوم جنگ زمینی نیز از هفدهم ژوئیه 2014 با هدف نابودی شالوده قسام و به ویژه انهدام تونلهای حفرشده، آغاز شد. (Yishai, 20July 2014) در این مرحله ارتش اسرائیل تسلیحات پیشرفته زمینی همچون تانکمرکاوا و تانکآمریکایی ام 109 هاورتز و استفاده از بمبهای دوربرد به همراه عملیات کوماندویی را در دستور کار خود قرار داد.
نتایج جنگ نامتقارن
جنگ نامتقارن 2014 باعث شده تا اسرائیل در زمینههای نظامی، اقتصادی و روانی دچار چالشهای متعددی شود که در ادامه به توضیح آن خواهیمپرداخت.
1-چالشهای نظامی
نتایج جنگ نامتقارن که گردان های عزالدین قسام از آن پیروی کرده، باعث شده تا اسرائیل در زمینه نظامی با چالش هایی مواجه شود که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد:
الف) بعد زمینی
با شروع جنگ زمینی در 20 ژوئیه و ادامه آن به دلیل فرسایشی بودن این مرحله از جنگ؛ گردانهای قسام توانستند تعدادی ازسربازان اسرائیلی را کشته و یا زخمی کنند. در این بین زخمی شدن فرمانده تیپ گولانی از سوی یک گروه کوچک نظامی همچون قسام،(فلسطین أون لاین، 16 آگوست2014) حاکی از ضعف اسرائیل در بخش نظامی مقابل این گروه میباشد. ضعف ارتش اسرائیل در مقابل این گروه زمانی مشهود میشود که نخستوزیر وقت اسرائیل (بنیامین نتانیاهو) به ناتوانی نسبی ارتش در دستیابی به اهداف خود در جنگ زمینی در مقابل این گروه اذعان میکند. (وفا، 24 ژوئیه2014)
در این بُعد نیروهای عزالدین قسام توانستند حداقل 40 تانک، نفربر و بولدوزرهای نظامی اسرائیلی که نقش موثری در هموار کردن پیشرویهای ارتش اسرائیل به درون غزه را داشتند؛ نابود کنند. همچنین در طول این جنگ نیز این گروه علی رغم کمبود امکانات و قدرت نظامی نسبت به ارتش اسرائیل توانست 64 اسرائیلی را بکشد. (المرکز الفلسطینی للإعلام، 26ژوئیه2014)
ب) بعد هوایی
گردان های قسام همچنین چالشهای جدی در بخش هوایی ارتش اسرائیل ایجاد کرده اند. به نحویکه توانستند با بهرهگیری از موشک سام 7 بالگرد آپاچی اسرائیل را در اوایل جنگ مورد حمله قرار بدهند. (رادیو بانورما، 8ژوئیه2014) اما مهمترین اتفاقی که نشان داد یک گروه غیردولتی چگونه در بعدهوایی دچار ضعف است؛ مورد اصابت قراردادن جنگنده اف15 اسرائیلی که در حال بمباران غزه بوده، میباشد. (فلسطین الیوم، 25ژوئیه2014)از سوی دیگر گردان های قسام با بهرهگیری از تکنولوژی ساخت هواپیمای بدون سرنشین توانست پهباد ابابیل را بسازد و در جنگ 2014 توانست به ساختمان وزارت جنگ اسرائیل در تل آویو برسد و اطلاعات مهمی کسب کند. (إعلام العسکری لکتائب الشهید عز الدین القسام، 14ژوئیه 2014) اینکه یک پهباد بتواند از میان سیستمهای پیشرفته دفاعهوایی همچون گنبد آهنین یا اسپایدر بگذرد حاکی از ضعف اسرائیل در بخش هوایی است.
در مورد سیستم پیشرفته دفاع هوایی اسرائیل بایستی گفت که علی رغم سرمایهگذاری وسیع اسرائیل در آن و همکاری با صنایع نظامی آمریکایی تا قبل از سال 2014 (Scheinmann, 10May2014) در طول جنگ ضعف هایی از خود نشان داده است. به طوریکه علی رغم رهگیری بیش از 90درصد از موشکهای فلسطین، نتوانسته است تهدید ناشی از 10 درصد بقیه موشک ها (موجب آسیبرسانی به اندازه 59 تا 75درصد به مناطق پرجمعیت اسرائیلی) که قادر به رهگیری آنها نبوده است؛ را برطرف کند. (Armstrong, 2018)
ج) بعد دریایی
در این زمینه هم قسام با بهره گیری از راهبرد نامتقارن و با توجه به تجهیزاتش توانست چالشهایی هرچند کوچک ولی موثر برای ارتش اسرائیل آشکار سازد. بدین نحو که در درگیری با یگان دریایی شابیت 13، در منطقه سودانیه در غرب غزه؛ علاوه بر زخمی کردن 4نیروی دریایی اسرائیلی، آنها را مجبور به عقب نشینی به مناطق ساحلی غزه کند. (إعلام العسکری لکتائب الشهید عز الدین القسام، 14ژوئیه 2014) این گروه حتی توانست پایگاه دریایی ارتش اسرائیل که مقابل سایت نظامی زیکیم قراردارد را طی دو مرحله شناسایی و نبرد تن به تن با سربازان اسرائیلی، مورد حمله قرار بدهد (الجزیره الإعلامیة، 10ژوئن 2018) و ضعف این بخش از ارتش را نشان دهد.
د) بعد الکترونیکی
به عنوان جدیدترین بعد نظامی، قسم مهندسی قسام توانسته قدرت نامتقارن خود را در برابر اسرائیل نشان دهد. از مهمترین اقداماتی که بخش سایبری و الکترونیکی اسرئیل را در طول جنگ به چالش کشیده بدین شرح است:
1- هک کردن برنامه زنده در شبکه 10 اسرائیل (که در آن سخنگوی ارتش اسرائیل درمورد شرح عملیات نظامی در نوار غزه سخن می گفت) و جایگزینی آن با عکسهای کودکان غزه (وطن الأنباء، 14ژوئیه2014)
2- ارسال پیامک به 500 هزار یهودی ساکن در غزه با این مضمون که رفتارهای دولت اسرائیل منجر به نابودی آنها توسط موشکهای قسام میشود.
3- هک کردن حسابهای الکترونیکی ده ها تن از وزرای اسرائیلی و اعضای کنیست و دسترسی به دادههای شخصی آنها (إعلام العسکری لکتائب الشهید عز الدین القسام، 11ژوئیه 2014)
گرچه موارد فوق مستقیما مربوط به چالش های اسرائیل در حوزه نظامی نمیشود با این حال؛ ضعف نهادهای نظامی اسرائیلی در کنترل و جلوگیری چنین حوادثی، نشان میدهد که قسام توانسته از حفرههای امنیتی در بخش سایبری اسرائیل نهایت استفاده را بکند و تاثیرات هرچند اندک خود را نشان دهد.
در پایان این قسمت باید گفت که برحسب جنگ نامتقارن، گردان های قسام در بخش های 5گانه نظامی اسرائیل قادر به بهره برداری از نقاط آسیب پذیر ارتش اسرائیل میباشد. به عبارتی دیگرآمارهای رسمی حاکی از سطح پایین تجهیزات و نفرات نظامی قسام (به عنوان گروه غیردولتی کوچک) در برابر اسرائیل (به عنوان بازیگر دولتی بزرگ) است؛ با این حال قسام حداکثر بهره برداری از نفرات و تجهیزات خود در برابر اسرائیل کرده تا با شناسایی حفره های امنیتی در بخش های چهارگانه نظامی؛ علاوه بر نشان دادن قدرت خود؛ ضعفها و چالشهای امنیتی اسرائیل را شناسایی کند.
2-چالش های اقتصادی
اقتصاد اسرائیل براثر جنگ غزه بشدت متاثر میشود و روند رو به افول خود را تجربه میکند به نحویکه تولید ناخالص داخلی این کشور در زمان جنگ 5درصد سقوط میکند و بودجه نظامی این کشور بشدت افزایش پیدا می کند.(Filut, 9July2014) در طول جنگ مزبور نزدیک به 6 میلیارد شِکِل ( 5/1 میلیارد دلار) هزینه اقتصادی بر اسرائیل تحمیل شد. در مدت زمانیکه جنگ ادامه داشت ارتش اسرائیل برای بازسازی خودش از حیث لجستیکی در حدود 4 میلیون دلار هزینه کرد.
باتوجه به اینکه گردانهای قسام بارها فرودگاههای بینالمللی اسرائیل همچون بن گورین موشک باران کرده بود و خواستار لغو پرواز از سوی کشورهای خارجی به مقصد اسرائیل شده بود(المرکز الفلسطینی للإعلام، 11ژوئیه2014) نتیجتا با کاهش محسوس ورود توریست از سایر کشورها (حدودا 32%) مواجه (القدس العربی، 11سپتامبر2014) و درآمدهای بخش توریستی اسرائیل بشدت کاهش یافت تا جائیکه متحمل 650 میلیون دلار زیان مالی در طول جنگ شد. علاوه بر آن سایر بخش های اقتصادی اسرائیل همچون کشاورزی در حدود 70 میلیون دلار و صنعت در حدود 360 میلیون دلار زیان دیدند. (الجزیره، 28آگوست 2014)
گرچه قسام به عنوان تنها بازیگر در زمان جنگ به بخشهای متعدد اقتصادی اسرائیل ضربه نزده است؛ با این حال با توجه به قدرت بالای تخریب موشکی و نظامیش در قبال اسرائیل و خسارتهای متنوع بر بخشهای متعدد اقتصادی این کشور به عنوان مهمترین بازیگر تاثیرگذار در میان سایر همتایان فلسطینی خود بشمار می رود.
3-چالش های روانی
گردانهای قسام علاوه بر ایجاد چالشهای مادی بر اسرائیل، بیشترین چالشهای روانی را برای مردم این کشور در 14 سال اخیر ایجاد کردند. تاثیر حملات و راکت پراکنیهای این گروه باعث شد تا بیش از 500 اسرائیلی براثر اضطراب و ترس ناشی از آن، نیاز به درمان پزشکی داشته باشند. مراکز خدمات روانشناسی همچون اران[6] گزارش دادند که ده ها هزار نفر درخواست مساعدت روحی در طول جنگ کردند. (Israel Foreign minister, 2014: 125)
نتایج روانی ناشی از جنگ برای اسرائیلی ها در سه سطح شخصی، اجتماعی و کاردرمانی بوده و شامل اضطراب های کنترل شده تا استرس پس از رویداد که در بلندمت پایدار بوده؛ میباشد. روانشناسان اسرائیلی همچنین اثبات کردند که عواقب روانی حملات و راکتپراکنیهای قسام بر مردم اسرائیل تاثیر منفی برجای گذاشته است. (Mansdorf, 20July2014)
بزرگترین نشانه تاثیرگذاری را میتوان در اضطراب میان مردم اسرائیل مشاهده کرد. این تاثیرات روانی و احساسی ناشی از اضطراب، در بلندمدت صدمات زیادی را ایجاد و موانع زیادی را در عملکرد روزانه مردم اسرائیل کردهاست. (Israel Foreign minister, 2014: 126)
موشکپرانیهای قسام بر روی سلامت روانی مردم اسرائیل چنان تاثیر داشته که وزیر آموزش اسرائیل در حدود 7 میلیون دلار جهت درمان سلامت روانی کارمندان و دانشآموزان اسرائیلی در نظام آموزش عمومی اختصاص داد. (Israel Foreign minister, 2014: 129)
یکی دیگر از مولفههای چالش روانی مردم اسرائیل، بهرهگیری گردانهای قسام از تونلهایی است که از غزه تا سرزمینهای اسرائیلی ادامه دارد در واقع هدف قسام در استفاده از تونلها حمله سریعتر و کشتن سربازان اسرائیلی است.با این حال باعث شده تا مردم اسرائیل دچار ترس و اضطراب شوند در این زمینه یکی از اسرائیلیهایی که در نزدیکی مرز اسرائیل-غزه زندگی میکند این چنین می گوید:
آنها (سربازان قسامی) تونلی را در کیبوتص[7] های ما ایجاد کرده اند... من آن را نزدیک سمت راست کیبوتصمان دیده ا...آنها از این سوراخ خارج می شوند و شروع به قدم زنی در اطراف مزرعه می کنند... آنها روش ورود به خانه هایمان را یاد گرفته اند و آن بسیار ترسناک است...این تهدید جدیدی است یعنی تهدیدی ترسناک برای گرداگرد خانه مان که در حال قدم زنی هستند. (Bar-On, 6July2018)
جنگ و بازدارندگی کامل
با شکلگیری اسرائیل، بازدارندگی به عنوان یکی از ستون های دکترین امنیتی این کشور مطرح بوده است و از آنجائیکه هدف هر کشوری دستیابی به بازدارندگی کامل بوده است؛ اسرائیل به عنوان کشوری که از عمق استراتژیک و جمعیت متناسب با آن بی بهره است از این امر مستثنی نبوده است. مواجهه اسرائیل با چالش های امنیتی ناشی از حوادث متعدد داخلی، منطقه ای و بین المللی در سالهای اخیر باعث شده تا به عنوان سنجه ای برای ارزیابی بازدارندگی کامل این کشور مورد بررسی قرار بگیرد. (قیاسی، 1389: 24)
با توجه به مطالب پیشین معادله بازدارندگی بین یک دولت و یک گروه یا سازمان غیردولتی معمولا نامتقارن است که مستلزم توجه به دو نکته ضعف طرف قوی و قدرتمندی طرف ضعیف می باشد. (Amos, 2008: 13)
در خصوص دستیابی اسرائیل به بازدارندگی کامل بر اساس اتخاذ راهبردهای نامتقارن قسام در جنگ2014 بایستی گفت که اسرائیل هرچند توانست با بهرهگیری از صلح ایجاد شده با گروههای فلسطینی (قبل از شروع جنگ) از شدت راکتپراکنیهای قسام به سمت شهرهای اسرائیلی جلوگیری کند با اینحال ضعف ارتش اسرائیل در نبرد زمینی در مقابل یک گروهغیردولتی همچون قسام و نقص سامانههای دفاعی ارتش اسرائیل همچون گنبد آهنین در رهگیری تمامی موشک ها و راکت های پرتاب شده از سوی چنین گروهی باعث شده تا بازدارندگی کامل اسرائیل دچار خدشه شود. در واقع پیشرفت ها و قابلیت جدید گردانهای قسام، در وهله نخست حاکی از بازدارندگی ناموفق اسرائیل در قبال جنگ اخیر بوده است؛ بدین معنا که قسام با بهرهگیری از تجربیات جنگ های گذشته (همچون جنگ های 2008-2009 و جنگ 2012) و شناسایی نقاط ضعف اسرائیل برآن شد تا راهبرد بازدارندگی کامل اسرائیل را به چالش بکشد. قسام از چند ابزار راهبردی در طول این جنگ استفاده کرد: 1- بهره گیری از جنگ سایبری 2- افزایش میزان بردو قدرت تخریب موشک ها (زمین به زمین علیه سرزمین های اشغالی و زمین به هوا علیه اف16) 3-استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین (ابابیل1) 4-گسترش جنگ های چریکی از سطح زمینی به سمت دریایی. این ابزارهای راهبردی نشان از ناتوانی اسرائیل در مقابله با این ابزارهای راهبردی گردان های عزالدین قسام است.
پیشرفت تسلیحاتی قسام بالاخص در زمینه انواع مختلف تسلیحات و پرتاب موشک ها به سمت شهرهای اسرائیلی همچون حیفا، دیمونا، رامون، رحوفوت و بیت یام و پایگاههای هوایی همچون نیفاتیم و بن گورین (المرکز الفلسطینی للإعلام، 26ژوئیه2014) از تجربیات برآمده از جنگ های پیشین نامتقارن غزه آغاز می شود. در واقع قسام برای جبران ناتوانی خود در قبال ارتش اسرائیلی که می توانست تا عمق خاک غزه بمباران کند کند ناشی می شد ولی در جنگ 2014 نشان داد که توانسته موشک های خود را تا مناطق پرجمعیت، نظامی و راهبردی اسرائیل پرتاب کند.
گرچه بازدارندگی کامل مورد نظر اسرائیل در جنگهای نامتقارن قبلی غزه و لبنان زیر سوال رفته بود؛ با این حال در جنگ 2014 نشان داد آنچیزی که مقامات اسرائیلی در قالب تهدیدات هستهای (به عنوان بالاترین سطح بازدارندگی کامل) بعد از جنگ دوم لبنان در 2006 از خود بروز دادهاند؛ (Haaretz, 2006, 11december) چندان کارآمد نیست.
در واقع بازدارندگی برای اسرائیل علیرغم هزینههای زیادی که برای دستیابی به آن پس از جنگهای متعدد بالاخص سهگانه های غزه پرداخت کرده؛ نقصهای هرچند کوچک ولی موثر در امنیت اسرائیل ایجاد کرده است.
در پایان نیز مدل مفهومی تاثیر جنگ نامتقارن قسام بر بازدارندگی کامل اسرائیل باتوجه به توضیحات پیشین ترسیم خواهیم کرد.
نتیجهگیری
تا قبل از سال 2000م. جنگهای متعدد بین اعراب- اسرائیل نشان داد که ارتش اسرائیل همواره پیروز از میان جنگها برآمده است با این حال در این سال حزبالله لبنان با بهرهگیری از راهبردهای نامتقارن همچون پرتاب موشکهای کاتیوشا، و نقض گسترده بازدارندگی کامل اسرائیل نشان داد که ارتش اسرائیل چندان قادر به حفظ بازدارندگی این کشور در برابر حملات خارجی خود آن هم از سوی بازیگر غیردولتی نیست؛ این روند نیز در جنگهای سه گانه غزه بالاخص جنگ 2014 از سوی قسام و سرایاالقدس محرز شد.
در واقع گردانهای عزالدینقسام در جنگ 2014 نشان دادند که چندان دست و پا بسته نیستند و علی رغم محدودیتهای فراوان نشان داده که علاوه بر ایستادگی و مقاومت دربرابر ارتش اسرائیل، ضعفها و حفرههای چندگانه زمینی، دریایی، هوایی و الکترونیکی آن را نشان دادهاند؛ در واقع قسام با بهرهگیری از نقاط قوت خود که بعد از دو جنگ اخیر افزایش یافته بود توانست بازدارندگی کاملی که دولت و ارتش اسرائیل در راستای رسیدن به آن هزینههای زیادی (همچون تقویت سامانههای دفاعی، تخریب تونلهای قسام، شناسایی و ترور رهبران قسام و...) پرداخت کرده بود؛ نقصکند. هرچند نباید فراموش کرد که به میزان زیادی، موشکپراکنیها کاهش یافت با این حال با افزایش مدت زمان حصر نوارغزه بعد از صلح جنگ غزه، موشکپراکنی ها از سوی گروههای جهادی بالاخص قسام آغاز شد و نشان داد بازدارندگی کامل اسرائیل حتی با انعقاد آتشبس دائمی نقض میشود. بازدارندگی کامل برای اسرائیل یعنی آن که در تمامی سطوح امنیتی (داخلی، منطقه ای و بین المللی) هیچ خطری آن را تهدید نکند با این حال علی رغم داشتن مهمترین عوامل بازدارنده (داشتن کلاهک هستهای و حمایت بی قید و شرط آمریکا از این کشور) هنوز از سوی بازیگران غیردولتی همچون قسام لنگ میزند.
اسرائیل تاکنون حملهای علیه گروههای فلسطینی که بارها در حال موشکپراکنی هستند انجام نداده است؛ شاید تجربه جنگ 2014 علی رغم ادعاهای ظاهری سران اسرائیلی مبنی بر پیروزی خود و در واقع با بارآوردن نتایج نه چندان مطلوب باعث شده تا ارتش اسرائیل باتوجه حملات متقابل گروههای جهادی همچون قسام، چندان مایل به آغاز جنگ دیگری نباشد. با این حال اگر موشک پراکنیهای پراکنده قسام بالاخص بعد از انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس؛ به مناطق حساس و پرجمعیت اسرائیل به میزان زیادی افزایش یابد؛ موجب خواهد شد تا اسرائیل جهت توقف موشکپراکنی های متعدد قسام، دست به یک حمله گسترده بزند.
درپایان بایستی ذکر کرد که وضعیت بازدارندگی کامل برای هر دو طرف متخاصم اسرائیلی-فلسطینی وضعیتی مبنی بر صفر مطلق است به عبارتی دیگر زمانی وضعیت فوق ایجاد میشود که یکی از طرفین وجود نداشته باشد. چرایی چنین وضعیت مبتنی بر صفر مطلق، به این دلیل است که قسام قائل به موجودیت اسرائیل نیست و متقابلا اسرائیل نیز قسام را به عنوان یک گروه مشروع فلسطینی به رسمیت نمیشناسد و درصدد نابودی این گروه میباشد. در نگرشی ایدهآل زمانی این دو میتوانند بازدارندگی خود را به طور کامل به اجرا بگذارند که حماس و اسرائیل بر راههای رسیدن به یک توافق مشترک همراه با ضمانهای الزامآور بر سر یک میز بنشینند.
عربی